دسترسی سریع
آمار
جدید ترین مطالب
پیامهای عاشقانه 1400 به همراه منتخبی از بهترین جملات و پیام های عاشقانه سال ۱۴۰۰ را در این بخش از سایت عشق دونی تقدیم تان خواهیم کرد. در صورتی که به دنبال زیباترین متن های رمانتیک هستید و یا می خواهید یک پیام عاشقانه احساسی و زیبا سال 1400 برای همسر یا عشق تان ارسال کنید با ما همراه باشید.
مرد و زن ندارد
به نقطه ی ما شدن که رسیدی
شور انگیز ترین باش برای عاشقانه هایت
میان مردمان شهر فریاد زن “دوستت دارم”
و اگر کسی چشم غره ایی رفت
تنها دعایش کن تا عاشق شود ، همین !
“دوستت دارم” غوغا میکند
به شرطی که از بین لب های “تو” آمده باشد
نشسته باشد روی دل “من” . . .
مهم نیست عمر “کوتاه” باشد یا “بلند”
مهم ، نفس هایی ست که با تو “کوتاه” و بی تو “بلند” کشیده می شود . . .
همه میگن : توش چی دیدی که عاشقش شدی ؟
آخه اینم سواله که تو میپرسی ؟
اگه قرار بود توام ببینی که تو عاشقش میشدی !
کـابوس یعنــی :
خـوابـی کـه تــو در آن نباشــی . . . !
دل به تو دادم
که غمم برهانی
نشوی تو همان کس
که به درد بکشانی
کاش که شود باز
که یک روز
تو بیایی و…
بمانی
می پرسی : چقدر دوستم داری ؟
میخندم : جهان را متر کرده ای ؟
حلقه ی دستانت که بر کمرم میزنی
زیباترین اسارت زندگی من است . . .
جغرافیا دروغی بیش نیست !
وقتی تمام دنیای من در مساحت آغوش “تو” خلاصه می شود !
گاهی وقتا
یه نفر ، فقط یه نفر
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته
جاذبه ی زمین نیست . . .
عمریست شبانه روز لبهایت را…
لب باز نکن، هنوز لبهایت را…
نه،سیر نمیشوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لبهایت را…
دلم شادی می خواهد
وسعتش زیاد نیست ، به اندازه کف دستانت
دستانم را بگیر …
لیاقت آدم هارو
میشه از انتخابهای قبلی و بعدی شون فهمید
اونموقع ست که میفهمی….
خیلی ها درحدت نبودن!
بارها گفتم به تو :
چشمها
برای نگاه است
اما ..
تو ..
هرروز با آنها ..
حادثه می آفرینی . . .
هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی
احتمال شروع یک رابطه احمقانه
بیشتر میشود
دنیایت را با دنیایم عوض میکنی ؟
فقط چند ساعت …
میخواهم بدانم آنکه تمام دنیای من است در دنیایش چه سهمی دارم
اونی که بخواد ببیندت
اونی که بخواد باهات باشه
دنبال زمان خالی نمیگرده !
زمانشو برات خالی میکنه !
اگه واقعا دوستت داشته باشه
آدم ها رو از روی اولویت بندی هاشون بشناسید
اخــم هـای تــــــو
بــالا تـرین لذت دُنیـــاست
ای بَهانه ی تَمام لـوس شدن هـای مَــن !
“دوستت دارم”
لایق پرستش است
کسی مثل تو
که در این بی مهری ها
بی چشم داشت محبت می کند . . .
“لبخندم” بزرگ ترین دروغ دنیاست
وقتی که “تو نیستی”
جدا که شدیم ، هر دو به یه احساس رسیدیم ، تو ب “فراغت” ، من به “فراقت”
یک حرف که مهم نیست !
دلتنگی
مثل نفس کشیدن زیر پتو میمونه،
اولش باهاش کنار میای و سخت نیست ولی هرچقدر که میگذره نفست سنگین تر میشه و حس خفگیت بیشتر…
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است :
چشم و دنیا و دلت !
حمل سلاح سرد عمل مجرمانه شناخته شده
به خاطر خودت هم که شده آن نگاه ها را غلاف کن !
نه سرما اثر کردنی ست نه باران خیس کردنی
اگر تو با من قدم بزنی !
دنبال هیچکس ندویین
آدمایی که همدیگه رو دوست دارن
کنار هم راه میرن…!
و من هنوز عاشقم ، آنقدر که می توانم
هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد
از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم
و دست آخر
همه را فراموش کنم
حسّ و حال همه ی
ثانیه ها ریخت به هم
شوق یک رابطه با
حاشیه ها ریخت به هم
گفته بودم به کسی
عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه ی
فرضیه ها ریخت به هم
در قلب کوچکم فرمانروایی میکنی بدون هیچ نائب السلطنه ای !
کسی نمیداند چه لذتی دارد بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن . . .
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
در آرزوی بوسه ای از آن لبم، ببین!
با این همه امید محال عاشقم هنوز . . .
یار با ما بی وفایی می کند
بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند
دیوانه ایی دیروز از یک ماهی انتظار پرواز داشت
شگفتا؛مثل این ست که از من بخواهند فراموشت کنم !
دیر کرده ای ! عقربه ها گیر کرده اند در گلوی من
انگار که رد نمیشود
نه زمان !
نه آب خوش !
عطر تو توی دستمه ، دست من روی بالشم
بالشم جای خالیتو ، من پر از عشقو خواهشم
عکس تو روی قلبمه ، قلب من پره التماس
ضربه هاش توی سینه مو ، منتظر واسه یک تماس . . .
از دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم ،
آزاردهنده بود.
گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس ،
کسی را از دست نمی دهد؛
زیرا هیچکس مالکِ کسی نیست
این تجربه واقعی آزادی است :
داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی !
میخواهی
من را
به بیخبری از خودت
عادت بدهی ؟
من
به بیخبری از تو
عادت نمیکنم به نبودنت عادت نمیکنم به بودنت عادت نمیکنم
من
فقط میتوانم
عاشق بشوم
که شدهام
باور نمی کنم
مردی که از راه دور
بوسه می نوشت
درجنگی میان کشورهای مان
تفنگش را سمتم نشانه بگیرد
باور نمی کنم
خوشبختی ام
به مرز نرسیده
گلوله خورده است
اینجا مسافران دل زده محبتند
گریزان عادتند
و غریب شکایتند
تو نیز مسافری شاید
بخش نظرات این مطلب
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
خبرنامه
امکانات جانبی
تبلیغات متنی